روزهای بلند و گرم،
پرسه های بی هدف و خیابان گردی قبل از غروب،
حذر از بوسه پیش از افطار و عطش آغوش بعد از آن،
افطار دو نفره در پارک ،
آش داغ ، چای و خرما...عشق ...
باز کردن روزه با خیره هایمان ،
هر گام که بر میدارم نه به پیش که به پس میروم ،
روزه دیدنت چه زمان افطار میشود؟
گم شده ام در روزهای جا مانده در دوردستها ،
خاطره ...خاطره...خاطره...
بن بست بی بازگشت ...برچسب : نویسنده : noreturnblindo بازدید : 8